کد مطلب:106474 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157

خطبه 089-در بیان صفات خداوندی











[صفحه 662]

از خطبه های آن حضرت (ع) است كه در آن اوصاف خداوند متعال را بیان فرموده و مردم را به انجام اعمال نیك اخروی ترغیب می كند. ارتاج: درهای بزرگ و بسته. ساجی: ساكن، آرام. فجاج: گستر یافتن. قج: راه پهن و گسترده. دائبان: دو چیز كه در حركتشان كوشا باشند. عازه: بر او غلبه كرد. مناواه: دشمنی كردن. سپاس ذات مقدس خداوندی را سزاست كه بدون دیده شدن شناخته شده است و بدون آن كه اندیشه ای به كار گیرد آفریدگار است و موجودات را بدون به كار افتادن فكر به وجود آورده است خداوندی كه همیشه ایام باقی و برقرار بوده و هست، پیش از آن كه از آسمان بر جدار و حجابهایی درهای بزرگ و بسته و شبهای تاریك و دریاهای آرام خبر و اثر می باشد. كوه و دره و راههای پر پیچ و خم وجود نداشت، زمینی گسترده، و خلق مورد اعتمادی پدیدار نبود. اوست كه نقش بدیع و تازه جهان را بیافرید، خلق كنند. و وارث جهانیان و معبود آفریدگان و روزی دهنده آنهاست، خورشید و ماه به رضایت او می چرخند، هر نوی را كهنه، و هر دوری را نزدیك می سازد. خداوند، روزی همگان را تقسیم و آثار و اعمال و تعداد نفوس را شمارش فرموده و حتی به نگاهی كه به خیانت افكنده شود و آنچه در س

ینه ها مخفی می دارند آگاه است. از آن هنگام كه در پشت پدران و رحم مادران استقرار داشته اند تا هنگامی در دنیا مرگ شان فرا رسد از تمام این مراحل مطلع و با خبر است. و هم اوست پروردگاری كه در عین این كه رحمتش (بر دوستانش) واسع و گسترده است، نقمت و عذابش (بر دشمنانش) وسیع است (در آن واحد دشمنش دچار عذاب و دوستش قرین ثواب است) هر كه در مقام غلبه بر او برآید، مغلوب گردد و هر كه در صدد مخالفتش باشد، نابود شود، و هر كه از او دوری گزیند خوار و بر هر كس كه با او بدشمنی بر خیزد غالب است. (در عوض) هر كس بر او توكل كند، كفایت و هر كه از او چیزی درخواست نماید، عنایت فرماید و هر كه به او قرض دهد (در آخرت) اداء كند و هر كس او را سپاسگزاری كند، جز او پاداش دهد. امام (ع) در این بخش از كلام خود به برخی از ویژگیهای حق سبحانه تعالی كه بیان كننده مجد و عظمت ذات مقدس الهی است پرداخته، و خصوصیاتی را برای خداوند متعال بیان داشته است: 1- خداوند بی آن كه قابل رویت باشد، شناخته شده است. ما پیش از این در مراتب و معرفت ذات احدیت، و این كه از دیده شدن با حس بینائی منزه و پاك است بحث كرده ایم. 2- حق تعالی بدون آن كه نیاز به اندیشیدن و فكر كر

دن داشته باشد، آفریدگار است. توضیح این صفت خداوند، در خطبه اول ضمن شرح جمله: بلا رویه اجالها آورده شد. 3- خداوند همواره بوده و خواهد بود. دائمی بودن خداوند به این دلیل است كه واجب الوجود می باشد. و با وجوب وجود محال است كه عدم و نیستی در گذشته و آینده بر وی عارض شود. 4- او پاینده و قائم به ذات است. ممكن است معنی قائم، در عبارت حضرت، بقا دائمی ذات و یا قیام كننده بر انجام كارهای جهان باشد. درباره معنای دوم (قائم بودن خداوند) مفسران پنج قول نقل كرده اند: الف: به نظر ابن عباس قائم بودن خداوند بدین معنی است كه بر همه مخلوقات آگاه است و تمام شئون و احوال آنها را مشخصا می داند. ب: قیام خداوند گماشتن نگاهبانانی بر جهانیان است و این همان معنایی است كه حق سبحانه و تعالی در قرآن كریم بدان اشاره كرده است. آنجا كه می فرماید: افمن هو قائم علی كل نفس بما كسبت (آیا كسی كه بالای سر همه ایستاده (حافظ همه است) و اعمال همه را می بیند (مانند كسی است كه چنین نیست؟) ج: قائم به شیی ء: یعنی نگاهبان و سامان بخشنده به كارهای آن. د: قائم به شیی ء، یعنی آن كه اعمال (نیك و بد) را پاداش مناسب می دهد. ه: او قاهر است، یعنی بر بندگانش غلبه

و تسلط دارد. قوله علیه السلام: اذ لاسماء الی قوله ذو اعتماد عبارت فوق اشاره به این است كه ازلیت قیام خداوند بذاتش، و مقدم بودن او بر همه ممكنات و دائمی بودن وی به چه اعتبار است؟ تا توضیحی بر سخن پیامبر (ص) كه فرمود: كان الله و لا شی ء- خداوند بود و چیزی با او نبود باشد. اما مقصود از حجب ذات و الارتاج محتمل است كه مطابق ظاهر شرعت منظور آسمانها باشد و با این تصور كه خداوند در جایگاه بلند آسمانها قرار دارد، آسمان به جایگاه پرده داری شباهت پیدا كرده و لفظ حجب را بر آن اطلاق كرده است. و این كه پرده ها ذات ارتاج هستند كنایه از این است كه درها باز نمی شوند و داخل شدن در آنها غیرممكن است. این بیان امام (ع) به صورت استعاره بالكنایه آمده است. بعضی از دانشمندان مقصود از حجع ذات الارتاج را جسمانیت بدن انسان دانسته كه محبت دنیا و تاریكیهایی كه برای نفس حجاب واقع می شوند، او را از مشاهده انوار جلال حق باز می دارند، بدان سان كه گویا بر نفع، برای درك حقایق معنوی قفل زده باشند، چنان كه خداوند متعال می فرماید: ام علی قلوب اقفالها و یا بر دلها برای درك حقایق قفل نهاده اند. قوله علیه السلام: و لا خلق ذو اعتماد یعنی خلقی كه دارای

قوه اراده باشد، و بتواند در امور دخل و تصرف كند وجود نداشت. 6- خداوند ابداع كننده مخلوقات است: یعنی موجودات را بدون مدل و الگوی قبلی اختراع كرده است. 7- حق تعالی وارث آفریدگان است: یعنی همان طوری كه مبدا آفرینش آنها بوده جایگاه بازگشت و رجوع آنها نیز خواهد بود. این كلام حضرت اشاره به این حقیقت دارد، كه ذات مقدس حق تعالی دائم، قائم، لم یزل و لایزال است. همواره بوده و هست و خواهد بود ازلیت و ابدیت قیومیت تنها شان اوست. 8- خداوند معبود جهانیان است: معبود بودن حق تعالی در مقایسه با آفرینش است. بدین لحاظ كه او موجودات را ایجاد كرده، پس سزاوار پرستش آنها واقع شده است. (دلیل معبود بودن خداوند برای جهانیان همین بس كه او همگان را ایجاد كرده و آفریده است) 9- او رازق و روزی دهنده آنهاست: ویژگی ممتاز روزی دهندگی در مقایسه با دیگر نعمتهایی است كه خداوند به بندگان عطا فرموده، و از آن جمله: خورشید و ماه است كه مدام برای رضایت و خوشنودی او در حركتند، یعنی مطابق اراده خداوند و خیر مطلق و نظام كلی جهان می گردند. این كه امام (ع) از میان تمام نعمتهای موجود خورشید و ماه را برای بیان جلال و عظمت خداوند ذكر فرموده، به این دلیل است

كه این دو از بزرگترین نشانه های پادشاهی او می باشند. قوله علیه السلام: یبلیان كل جدید حركت خورشید و ماه هر نو و تازه ای را كهنه و فرسوده می كنند نسبت فرسوده كردن اشیا را به ماه و خورشید داده است. برای اینكه حركت آنها از موجبات حدوث حوادث و تغییرات این جهان است، و گردش آنها هر دوری را نزدیك می كند فایده بیان این جمله یقرب كل بعید این است كه فرا رسیدن معاد و عمل كردن برای آن را متذكر می شود چه وقتی كه حركت خورشید و ماه هر تازه ای را كهنه كند، انسان را متوجه می سازد كه به جلوه ها و زیباییهای شگفت انگیز و طراوت و تازگیهای بدن اعتماد و اطمینانی نیست و همچنین نسبت به آنچه از امور مسلم دنیا و خوشیهای نو پدید آن تحقق یابد اطمینانی نخواهد بود. بدین سبب كه لزوما آنها نیز در معرض كهنگی و فرسودگی قرار می گیرند. این كه امام (ع) فرمود. گردش ماه و خورشید دور را نزدیك می نمایند توجه و تذكری است، به هراسناك بودن از آنچه مردم غافل از مرگ و فنا می پندارند، و صحت جسم و سلامت در زندگی دنیا را امری پایدار می دانند. 10- خداوند متعال روزی خلق را میان آنها تقسیم كرده است. این سخن امام (ع) مانند كلام خداوند در قرآن كریم است كه فرمود:

نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاه الدنیا، خداوند آنچه در لوح محفوظ برای هر آفریده ای مقدر بود، بوی عطا فرمود.) 11- خداوند آثار آنها را به شمارش درآورد... جایگاه قرار و ثبوت آنها را در پشت پدران و رحم مادران می دانست. یعنی شمارش آنها به قلم قضای الهی در الواح محفوظ و ماندگار ثبت گردیده است. این فراز از عبارت امام (ع) اشاره به آیات كریمه می باشد. و الله یعلم اعمالكم خداوند اعمال شما را می داند. و ما من غائبه فی السماء و الارض الا فی كتاب مبین، یعلم خائنه الاعین و ما تخفی الصدور، و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها و یعلم مستقرها و مستودعها كل فی كتاب مبین. قوله علیه السلام: الی ان تتناهی بهم الغایات: یعنی تمام اوضاع و احوال موجودات را از بدو وجود تا نهایت زمانی كه در لوح محفوظ بقای آنها مقرر شده است كار نیك انجام دهند، یابد همه را آگاه است و می داند. 12- حق تعالی كسی است كه با وجود توسعه رحمت، كیفرش برای دشمنانش سخت دشوار است و رحمت او برای دوستانش وسیع است، با وجودی كه عقوبتش بر دشمنان فراوان می باشد. این بیان امام (ع) به برتری كمال ذات خداوند نسبت به سلاطین دنیا اشاره دارد، چه هیچ یك از شاهان دنیا چنین

نیست كه در حال خشم نسبت به دشمن، نهایت رحمت به او و یا دیگران را داشته باشد. و در حال ترحم و بخشندگی نسبت بدوستان، دارای خشم و غضب باشد (یعنی صفات متضاد را با هم داراست). با توضیح فوق ثابت شد كه خداوند متعال بی نیاز مطلقی است كه از داشتن صفاتی همچون، آفریدگان منزه و پاك است، و به هر موجودی آنچه در خور وجودش بوده و شایستگی آن را داشته باشد، عطا می كند بی آن كه شانی از شئون او را از دیگرشان باز دارد. بنابراین دشمنان خدا، آمادگی دوری از رحمت وی را به لحاظ خشم و عقوبتی كه برای خود در آخرت پذیرفته اند، دارند، و بناچار دوری از رحمت حق بهره آنهاست، هر چند در دنیا مشمول نعمت و توسعه رحمت پروردگار بوده اند و چون دوستان الهی آمادگی قبول رحمت و شمول نعمت را پیدا كرده اند، لاجرم بر آنها افاضه فرموده است. و آنها در پیشگاه قدس حضرت حق در نهایت شادمانی و خوشبختی و انواع كرامت و عزت اند هر چند بدنهای آنها متحمل اقسام عذاب، بیچارگی فقر، و سختیهای دنیا بوده است. چنین ذات مقدسی، جز حلم و شكیبائی او را نمی زیبد، خشم او مانع رحمتش نمی گردد، دادگری است حكیم، كه رحمتش او را از كیفر بدكاران باز نمی دارد، پاك و منزهی است كه جز معبود

به حق بودن هیچ شان وصفی بر او اطلاق نمی گردد. 13- خداوند آن یگانه ای است كه هر كه با او در افتد مغلوب می شود. حق متعال بدین لحاظ كه پشت دشمنان ستمكارش می شكند، غلبه دارنده است. دشمنان خود را به خوار ساختن مرگ مغلوب می سازد. مانند فرعون كه (انا ربكم الاعلی) گفت و خداوند او را به عذاب دنیا و آخرت گرفتار ساخت. غلبه دارنده مطلق شان خداوند است، چه تمام موجودات مسخر قدرت او و در قبضه حاكمیت الهی مغلوب و در مانده اند. 14- هر كس با خداوند نزاع كند خداوند او را هلاك می كند. 15- آن كه با خداوند مخالفت كند خوارش می گرداند. 16- هر كه با او دشمنی ورزد خداوند مغلوبش می سازد. منظور از شقاق كه در عبارت حضرت آمده است، پیروی از غیر طریق حق است. پس از آن كه برای شخص منحرف راه هدایت نمایانده شده، به بیراهه رفته است. این كسی است كه به او شاق الله گفته می شود، و نتیجه آن هلاكت و نابودی است. و مقصود از (مناواه) خداوند سرپیچی از دستورات الهی و پیروی از شهوات نفسانی است. خوار كردن خداوند چنین كسی را بدین معنی است كه بر آوردن نیازمندیهای وی را به دیگری واگذار می كند. 17- هر كس به خداوند توكل كند خداوند او را خود كفایت می كند. 18- هر

كس نیازمندیهایش را از او بخواهد به وی می بخشد. 19- هر كس در این دنیا به خداوند قرض بدهد در آخرت دینش را ادا می كند. 20- هر كس شكر خدای را به جا آورد به او پاداش نعمت می دهد. همه تعبیراتی كه در فوق در كلام امام (ع) آمده است به یك سخن باز می گردد و آن اینكه هرگاه بنده ای آماده شود، كه بر خداوند توكل كند و نیاز خود را از وی بخواهد، صدقه بدهد و شكرگزار نعمت الهی باشد. جود و كرم و حكمت الهی ایجاب می كند كه نیازمندی چنین بنده ای را در اموری كه به او توكل كرده است، بر آورده سازد. و نشانه كفایت كردن حق تعالی برای برآوردن نیازمندیهایش این است كه تمام خواسته هایش را به وی افاضه كند، و علامت بر طرف كردن كمبودها این است كه بر او سخت نگیرد و سپس آنچه را متقاضی بوده و آمادگی پذیرش آن را پیدا كرده است به وی عطا كند، و قرضی را كه به خداوند داده، خداوند دینش را به چندین برابر جبران كند و پاداش شكرش را فزونی نعمت قرار دهد. اطلاق لفظ قرض بر آنچه به فقیر داده می شود، مجازی است چنان كه خداوند تعالی می فرماید: من ذا الذی یقرض الله قرضا حسناه. قرض نیكو قرضی است كه از ریا و شهرت طلبی بدور باشد و صرفا برای رضای خداوند انجام گیرد. چن

ین قرضی است كه خداوند، به چندین برابر جبران می كند. جهت مناسبت قرض دادن بخدا در این آیه این است كه فقرا و مستمندان اهل و عیال خداوند شمرده می شوند. پس آن كه به فقیران مالی را ببخشد، گویا به خداوند قرض داده است.

[صفحه 663]

ای بندگان خدا پیش از آن كه اعمال نیك و بد شما را در آخرت بسنجند و حساب نمایند، خود را سنجیده و بحساب عملتان رسیدگی كنید. و قبل از آنكه (پنجه مرگ راه) گلوی شما را بگیرد و دچار خفگی گردید، نیایش و عبادت كنید. و پیش از آن كه شما را ناخواسته به تنگی قبر سرازیر كنند، مطیع و فرمانبردار خداوند شوید، و بدانید آن كه همت نداشته باشد، تا از ناحیه خود پند دهنده و باز دارنده از گناهی، بوجود آید. از ناحیه دیگران پند دهنده و جلو گیرنده از گناهی انتظار نداشته باشید (انسان تا خودش در صدد اصلاح كار خویش برنیاید دیگری نمی تواند كارهای دنیوی و اخروی او را اصلاح كند). قوله علیه السلام: عباد الله الی آخره پس از بیان صفات و ویژگیهای حق تعالی، امام (ع) شروع به پند و موعظه و اندرز كرده و فرموده است. پیش از آن كه مورد سنجش اعمال قرار گیرید نفس خویش را بسنجید. مقصود از وزن كردن نفوس در دنیا رسیدگی به اعمال و تطبیق دادن آنها بر ترازوی عدالت است. یعنی دقیقا مراعات حد وسط امور را كه از افراط و تفریط بدور است داشته باشند. چه دو طرف افراط و تفریط بمنزله دو كفه ترازویند كه اگر یكی از دو ظرف فزونی یابد، نقصان پدید می آید و زی

ان حتمی است. و منظور از میزان آخرت، طبق نظر متكلمان كه ظاهر شریعت می باشد، مفهومش روشن و نیازی به توجیه و تاویل ندارد. ولی مطابق نظر پویندگان طریقت از صوفیه، آن چیزی است كه امام غزالی (ره) بدان اشاره كرده است. برای توضیح مطلب بیان خود غزالی (ره) در این مورد كفایت می كند كه فرموده است: وابستگی نفس ببدن، ایجاب می كند، كه بدن، همچون حجابی برای درك حقایق امور باشد. و با مرگ، حجاب بدن بر طرف می شود چنان كه خداوند متعال در این مورد فرموده است: فكشفنا عنك غطاءك فبصرك الیوم حدید. از چیزهایی كه برای انسان در روز قیامت كشف می شود، تاثیر اعمال است كه چه مقدار انسان را به خدا نزدیك و یا دور می سازد، و از این مهم تر حتی اندازه تاثیر بیشتری كه بعضی اعمال نسبت به بعضی دارند روشن می شود. در قدرت خداوند متعال است كه برای مخلوقات چنان مقرر دارد كه در آن واحد مقدار اعمال به اضافه تاثیر آنها، در دوری و نزدیكی از خداوند را بداند. با توجه به توضیح فوق در تعریف میزان و ترازوی سنجش باید گفت: میزان، چیزی است، كه زیادی و نقصان عمل، و میزان تاثیرش با آن تشخیص داده و سنجیده شود. هر چند در عالم محسوسات میزان انواع گوناگونی دارد از جمله:

1- ترازوی معروفی است كه بدان قپان می گویند. 2- اسطرلاب برای اندازه گیری حركات فلك ترازوست. 3- خط كش برای تعیین اندازه خط به كار می رود. 4- آهنگ و نت برای اندازه گیری صداها میزان به حساب می آید. همه میزانهای یاد شده فوق برای سنجش حقیقی میزانند و بوسیله همه آنها كم و زیاد سنجیده می شود، و معیار سنجش در همه آنها وجود دارد، و به هنگام تشكیك، شكل میزان برای حس كارساز و میزان تمثیل برای تخیل مفید معنی می باشد. قوله علیه السلام: و حاسبوه قبل آن تحاسبو (در متن خطبه وحاسبوها آمده است). محاسبه نفس این است كه انسان اعمال نیك و بد خود را، بررسی دقیق نفسانی كند، تا نفس خود را با انجام كارهای نیك چنان كه شایسته است پاك، و بر كارهای ناشایست تنبیه كند. محاسبه نفس بخش عظیمی از اقسام مواظبت بر نفس و گام نهادن در راه خداست. عرفا برای پیمودن طریق حق و مواظبت بر اعمال نفسانی پنج مقام قائلند: مقام اول را مشارطه مقام دوم را (مراقبه مقام سوم را (محاسبه) مقام چهارم را (معاتبه و مقام پنجم را مجاهده و معاقبه می نامند. سپس برای توضیح مطلب مثالی آورده و می گویند: شایسته است كه بر خورد انسان با نفس خود، مانند بر خورد انسان با شریكی باشد

كه مالی را بوی سپرده تا تجارت كند عقل در طریق آخرت بمنزله تاجر است، خواست و سودش تزكیه نفس می باشد. زیرا رستگاری نفس در همان تزكیه نفسانی است چنان كه خداوند متعال فرموده است: آن كه نفس خود را تزكیه كرد محققا رستگار شد و آن كه آن را آلوده ساخت زیان برد. تزكیه نفس با انجام اعمال نیك ممكن است، چنان كه تاجر از شریك خود مدد می گیرد، عقل نیز در تجارت خود از تزكیه نفس كمك می گیرد چه نفس در صورتی فرمان عقل را می برد كه تزكیه شده باشد، و چنان كه شریك گاهی دشمن شریك گردیده و بر سر ربح با وی نزاع می كند ممكن است نفس با عقل به نزاع برخیزد و چنان كه لازم است تاجر در آغاز كار چند چیز را با شریك خود در نظر بگیرد، عقل نیز برای تزكیه نفس باید همان امور را مقرر دارد. 1- اول چیزی كه تاجر با شریك خود قرار می گذارد چگونگی كار است مشارطه و در ثانی باید مراقب او باشد، مراقبه در مرحله سوم باید مدام از او حساب بخواهد محاسبه در مرتبه چهارم او را در صورت رفتار خلاف مورد عقاب و مواخذه قرار دهد معاتبه و در مراقبت و مواظبت خود سخت گیر باشد، مجاهده و معاقبه. عقل همچون تاجر نیازمند امور فوق است و نیاز دارد كه اولا با نفس شرط كند كه وظایف م

حوله را بخویی انجام دهد و به او فرمان دهد، كه راه حق را برود و نفس را به راه خیر ارشاد و هدایت كند و بر نفس حرام گرداند كه راه غیر خدا برود، چنان كه تاجر شریكش را از حرام برحذر می دارد. 2- هیج لحظه ای نباید از مراقبت نفس غافل شود، بخصوص هنگام انجام هر عمل باید با دیده ای بیدار همواره او را تعقیب كند. فرموده خداوند متعال، اشاره به همین مقام است كه می فرماید: والذینهم لا ماناتهم و عهدهم راعون والذینهم بشهاداتهم قائمون. كلام پیامبر (ص) نیز به همین معنی است كه فرمود: خدا را چنان پرستش كن كه گویا او را می بینی پیش از این حقیقت مراقبت توضیح داده شد، و این كه انسان مدام باید در حال مراقبت باشد. چه اگر آنی از نفس خود غافل شود و آن را بخود واگذارد، جز خیانت و بر باد دادن سرمایه عمر از او چیزی نخواهد دید، چنان كه اگر بدون مراقبت مال آقایی در دست بنده خیانت كارش قرار گیرد به هدر می رود. 3- پس از این كه نفس از انجام كاری فراغت یافت شایسته است كه از آن حساب بكشند و از او بخواهند كه آیا نسبت به آنچه شرط كرده بود وفا كرده است یا خیر زیرا این تجارتی است كه سودش بهشت برین است. دقت حسابرسی در اینجا مهمتر از حساب و سود دنیوی ا

ست! چه سود دنیا به نسبت نعمتهای آخرت حقیر و ناچیز است. بنابراین سهل انگاری نفس، در ذره ای از حركات و سكنات، تصورات، و دقایق اندكی از زمان، جایز نیست، زیرا هر نفسی از عمر گوهر گرانبهایی است كه به قیمت نمی آید و عوضی برایش نیست، كه می توان با آن گوهر، گنجی از گنجهای بینهایت آخرت را خریداری كرد. عرفا گفته اند، سزاوار این است كه انسان پس از انجام فریضه صبح، با نفس خود به عنوان وصیت خلوت كند و خطاب به وی بگوید: ای نفس، من جز عمر خود، دستمایه دیگری ندارم و اگر عمرم تمام شود سرمایه مالی من تمام شده و از تجارت كردن و سود بردن نا امید خواهم شد. ای نفس این روز تازه ای است كه خداوند در این روز به من مهلت داده همین روز سرمایه ایست كه حق تعالی در اختیار من قرار داده است. و اگر مرا از دنیا ببرد، خواهم گفت: پروردگارا مرا باز گردان تا كارهای شایسته ای كه ترك كرده ام انجام دهم. ای نفس فرض كن كه خداوند تو را به دنیا باز گردانده است. پس بپرهیز كه امروز را به غفلت و بی خبری سپری كنی! ای نفس بدان كه هر شب و روزی بیست و چهار ساعت است، و در خبر آمده، كه خداوند برای بنده خود در هر شب و روزی بیست و چهار خزانه ردیف شده قرار داده است.

وقتی كه در یك خزانه را بر بنده بگشایند، آن را پر از روشنایی حسناتی كه در آن ساعت خاص بدانها عمل كرده است می بیند. از دیدن آن همه نور چنان شادمانی برایش حاصل می شود كه اگر بر تمام دوزخیان تقسیم شود، آنها را از احساس درد خلاصی می بخشد. آنگاه در دیگری از خزانه های عملش را بر او می گشایند، تاریكی وحشتناكی را مشاهده می كند كه بوی بد آن به مشام می رسد و سیاهی آن همه چیز را می پوشاند. این خزانه همان ساعتی است كه در آن معصیت خداوند تعالی را مرتكب شده است از دیدن این منظره چنان ترس و وحشتی، او را فرا می گیرد، كه اگر این بیم وحشت بر تمام بهشتیان تقسیم شود نعمتهای بهشت را بر آنها ناگوار می سازد. سپس در خزانه دیگری را بر وی می گشایند، در آن چیزی كه موجب خوشنودی و یا بد حالی وی گردد، وجود ندارد. این همان ساعتی است كه خوابیده و یا در بی خبری و غفلت از مباحات دنیا بسر برده است. به لحاظ خانی بودن این ساعت از اعمال خیر اندوهناك می شود، و خود را در غبن بزرگی می بیند، كه می توانست سود فراوانی را در آن ساعت به دست آورد، ولی بسادگی از دست داده است. خداوند متعال بدین حقیقت اشاره كرده و می فرماید: یوم یجمعكم لیوم الجمع ذل یوم التغ

ابن. بعضی از عرفا گفته اند: بر فرض كه گناه بد كار بخشیده شود، آیا ثواب و پاداش نیكوكاران را از دست نداده است؟. این سخن اشاره به غبن و حسرتی است كه در آن روز برای انسان حاصل می شود سپس انسان وصیت خود را برای اعضای هفتگانه بدن كه عبارتند از: چشم، گوش، زبان، شكم، فرج،، دست و پا از سر گرفته، آنها را تسلیم و در اختیار نفس قرار می دهد، زیرا اعضای بدن تحت امر نفس اند و در تجارت برای نفس خدمت می كنند و كار تجارت نفس بوسیله آنها كامل می شود، و دوزخ نیز هفت در دارد كه هر دری از دوزخ به یكی از این اعضا هفتگانه تقسیم شده است و هر كه خداوند را با یكی از این اعضا معصیت كند از در مخصوص همان عضو وارد جهنم می شود. آنگاه برای هر عضوی آنچه شایسته است انجام دهد و یا ترك كند توصیه می كند و هر كدام را در شناخت مفصل وظیفه اش به اوامر و نواهی شرعی ارجاع می دهد. پس از آن با نفس خود شرط می كند كه اگر با اوامر و نواهی شرع مخالفت كند آن را از خواسته هایش منع خواهد كرد. این توصیه نفسانی گاهی بعد از انجام عمل و گاهی برای برحذر داشتن نفس قبل از انجام عمل آورده می شود چنان كه خداوند متعال می فرماید: فاعلموا ان الله یعلم ما فی انفسكم فاحذرو

ه. 4- مرتبه چهارم از مقامات نفسانی مجاهده و معاقبه است كه پس از مرحله محاسبه تحقق می پذیرد. انسان عاقل هر گاه ببیند كه نفسش اشتیاق به معصیت دارد. شایسته است كه از طریق شكیبایی و خودداری از انجام گناه نفس خود را كیفر دهد. و بر نفس خود در موارد گناه و حتی امور مباحی كه منجر به معصیت می شود سخت بگیرد. و اگر ببیند كه نفس در انجام كارهای با فضیلت و خواندن اوراد و اذكار از خود سستی و كسالت نشان می دهد، سزاوار است كه با تحمیل دعا و نیایش نفس را به اجبار به برخی از طاعات از دست رفته وابدارد. (در این باره) روایت شده است كه فرزند عمر نماز مغربش را تا بر آمدن دوستاره به تاخیر انداخت و (به علت این كوتاهی و سهل انگاری) دو بنده در راه خدا آزاد كرد. 5- مرتبه پنجم. سر كوفت دادن و سرزنش كردن نفس می باشد. به یقین می دانی، دارای نفسی هستی كه امر كننده به بدی و میل دارنده به شر است و دستور خداوند این است كه او را در اختیار بگیری و تسلیم خودكنی، و از پیروی شهوات و لذاتی كه به آنها عادت كرده است بازش داری و با زنجیر قهر، نفس را به پرستش پروردگار و خالقش بكشانی و اگر در این باره سهل انگاری كنی، فراری شده و سرپیچی می كند و پس از آن

بر او مسلط نخواهی شد. ولی اگر نفس، خود را مورد توبیخ و عقاب و سرزنشی قرار دهد، آن، نفس لوامه است. راه عتاب نفس این است كه عیبها، نادانی و حماقت را به نفس تذكر دهی، و مراحلی را كه مانند مرگ، بهشت و جهنم فرا رو دارد به وی گوشزد كنی، و آن چیزی را كه تمام اولیای خدا بر آن اتفاق نظر داشته، و بخاطر تسلیم در برابر آن، سرور مردمان، و پیشوای جهانیان شمرده شده اند، یعنی وجوب پیمودن راه خدا و ترك معاصی را، برای نفس یادآوری كنی، و آن را به نشانه های حق تعالی و چگونگی احوال بندگان شایسته خداوند متوجه گردانی. محاسبه نفسانی، و مرابطه با آن، تذكر مدام دادن امور فوق به نفس می باشد، (تا از اطاعت خارج نگردد و به معصیت آلوده نشود.) آنچه تا كنون بر شمردیم محاسبه دنیوی نفس بود، اما محاسبه اخروی نفس چون قبلا بدان اشاره كرده ایم، نیازی به تكرار آن نیست. قوله علیه السلام: و تنفسوا من قبل ضیق الخناق: عبارت خطبه قیل ضیق الخناق است. در عبارت فوق امام (ع) لفظ (نفس) را برای به دست آوردن آسایش و شادمانی در بهشت كه بوسیله كارهای شایسته دنیوی تحقق می پذیرد استعاره به كار برده است. نفس راحت كشیدن كنایه از شادمان بودن است، چنان كه آسایش دل از

اندوه موجب آسایش نفس می شود. یعنی آسایش در آخرت را قبل از فرا رسیدن مرگ تامین كنید. و لفظ خناق را كه ریسمان مخصوصی است برای مرگ استعاره بكار برده است. وجه شباهت گلو گرفتگی، با مرگ این است كه در هر دو صورت برای انسان امكان انجام عمل باقی نمی ماند. معنای كلام حضرت این است كه فرصت را پیش از آن كه وقت از دست برود و شما امكان انجام كاری را نداشته باشید، غنیمت بدانید. قوله علیه السلام: و انقادوا قبل عنف السیاق یعنی قبل از آن كه بالاجبار تسلیم فرمان الهی گردیده و مطیع شوید، دستورات الهی را عمل كنید. منظور از سوق العنیف آن است كه فرشته قبض روح با جاذبه ای ناپسند و غیر مطلوب به سراغ انسان گناهكار می آید. قوله علیه السلام: و اعلموا انه من لم یعن علی نفسه الی آخره یعنی كسی را كه خداوند بر علیه هواهای نفسش یاری نكند (تا از خود پند دهنده ای برای خود بیابد) امید به وعظ دیگران نیست كه او را پند بدهند، و در این باره یاریش كنند. كمك دادن خداوند به انسان این است كه عنایت و توجهات خداوندی، نفس ناطقه انسانی را آماده پذیرش خیرات می سازد و آن را بر علیه نفس اماره قوت می بخشد، كه با دریافت الطاف الهی توان مغلوب كردن نفس اماره را ی

افته و از پیروی آن سرباز، می زند و به سوی شهواتی كه نفس ناطقه را فرا می خواند جذب نمی شود. هرگاه برای نفس ناطقه انسان این آمادگی و پذیرش نباشد، پند دیگران وی را سود نمی دهد و آنها را نمی پذیرد، زیرا پذیرفتن بدون آمادگی ممكن نیست. در این عبارت امام (ع) توجه می دهد كه واجب است، انسان در مراقبت احوال نفس، و راندن شیطان از خود از خداوند یاری بجوید (چه بدون كمك و یاری حق تعالی امكان مقابله با شیطان و نفس اماره نیست).


صفحه 662، 663.